مصاحبه آرشیو خبر ها
پیش از افتتاح مدرسه پیرمردها به آتالانتا نگاه کنید!

پیش از افتتاح مدرسه پیرمردها به آتالانتا نگاه کنید!

 

نارضایتی کم‌سابقه برخی از ستارگان سابق یوونتوس از آنچه این روزها در این باشگاه اتفاق می‌افتد اتفاقی ویژه و جالب‌توجه است. یکی از ناراضیان میکل‌آنجلو رامپولا دروازه‌بان سابق یوونتوس در سال‌های 1992 تا 2002 است. رامپولا که در ایتالیا به «Big Ben» معروف است؛ نامش به عنوان یکی از عجیب‌ترین دروازه‌بان ایتالیا در تاریخ فوتبال این کشور ثبت شده است. او پس از پیوستن به یووه یک دهه از عمر ورزشی‌اش را با بیانکونری سپری کرد و در نهایت نیز با لباس همین تیم از دنیای فوتبال خداحافظی کرد. تسلط و توانایی منحصرفه فرد او در بازی با پا، قدرت شوت‌گیری ویژه و زدن ضربات پنالتی و گلزنی با سر از روی نقطه کرنر (که باعث شد نخستین دروازه‌بان تاریخ رقابت‌های سری آ که موفق به گلزنی شده نیز لقب بگیرد) باعث شد تا نام او همواره در فوتبال سرزمین چکمه‌ای ماندگار شود. رامپولا همچنین یکی از معدود بازیکنانی است که در عصر طلایی یووه موفق به کسب تمامی عناوین باشگاهی ممکن (سری‌ آ، کوپا ایتالیا، سوپر کوپا ایتالیا، لیگ قهرمانان اروپا، جام یوفا، جام اینتر توتو، سوپرکاپ اروپا، جام بین‌قاره‌ای) به همراه این تیم شد.

 

رامپولا چند ماهی است که از چین به وطن بازگشته است. او که مربی سابق دروازه‌بانان تیم ملی چین و یکی از دستیاران مارچلو لیپی در این تیم بود این روزها در 58 سالگی به دلیل شیوع گسترده ویروس کرونا خانه‌نشین شده است. رامپولا که به دقت اوضاع تیم یوونتوس را رصد می‌کند از خریدهای جدید یووه و استراتژی باشگاه در مارکت تابستانی راضی نیست. با او به گفتگو نشستیم تا برایمان از دلایل انتقادات و نارضایتی‌اش بگوید.

 

 

شما در سالهای اخیر یکی از منقدان همیشگی سبک بازی یوونتوس بوده‌اید؛ از کونته و الگری گرفته تا مائوریتسیو ساری؛ مشکل را در چه می‌بینید؟

 

بله. من فکر می‌کنم بازیکنان در زمین باید آزادی بیشتری داشته باشند؛ مربیانی که اصرار به اتخاذ نوع خاصی از بازی تاکتیکی دارند اغلب باعث می‌شوند که با دیدگاه‌هایشان توانمندی‌ بازیکنان در زمین مهار شود.

 

پیرلو را هم در مسیر سرمربیان سابق یووه می‌بینید؟

 

برای این نتیجه‌گیری هنوز زود است. پیرلو باید همانند سبک بازی‌اش به فضای بازی در زمین تخیل ببخشد؛ تیمی مثل یووه که از بازیکنان بزرگ تشکیل شده باید در زمین خود را به رقبایش نیز بزرگ نشان دهد.

 

با اینکه ساری به نوع نگاه شما در فوتبال نزدیک است اما چرا نتوانست در یووه، شما و البته سایر طرفداران را قانع کند؟

 

با اینکه فتح اسکودتو، حداقل عنوانی بود که او در یوونتوس به دست آورد اما این دستاورد برای یووه کمتر از حد توقع بود. متوجه هستم که طرفداران انتظارات فراوانی از تیم دارند اما باید پذیرفت که تغییر ذهنیت و تحول در سبک بازی اثرات آنی و ملموس آنهم در یک فصل ندارد. بی‌تردید ساری به زمان بیشتری نیاز داشت؛ فرصتی که البته به او اعطاء نشد. با این همه نمی‌توان این حقیقت محض را نیز نادیده انگاشت که یوونتوس به بازیکن نیاز دارد، مربی تنها یک مکمل است.

 

یعنی برای مربی نقش کمتری قائلید؟

 

یوونتوس به یک چهره مقتدر نیاز دارد؛ مربی‌ای که توانایی مدیریت بازیکنانش را داشته باشد نه کسی که فقط به تاکتیک‌ها و استراتژی‌ها بیاندیشد. مربی باید در مدیریت بازیکنان بزرگی که در اختیار دارد مهارت داشته باشد و آنها را به بهترین شکل در مسیر موفقیت و هدف‌گذاری که به دنبال تحقق‌اش است قرار دهد. کسی که بتواند بهترین‌ها را برای هر بازی انتخاب کند و به بازیکنانش انگیزه بدهد. فراموش نکنیم که بهترین ایده‌ها تنها وقتی عملی می‌شوند که نفرات مناسب و بازیکنان مدیریت‌شده نیز وجود داشته باشند.

 

طبق توضیحات شما پس ساری چندان مقصر نیست؛ به هر حال بازیکنان با نظر مدیران باشگاه انتخاب و جذب شدند و او وقتی به یوونتوس پیوست که بیانکونری تقریباً نقل و انتقالاتش را انجام داده بود. اتفاقاً در مورد پیرلو این مورد کمی متفاوت‌تر دنبال شده و او نظراتش را به باشگاه ارائه داده و ظاهراً مدیران هم مطابق خواسته‌های او در مارکت تابستانی قدم برمی‌دارند.

 

درست است، اما یک نکته مهم نیز نباید در این میان فراموش شود؛ وقتی بازیکنی به صلاحدید مدیران با یک انتقال آزاد و برای صرفه‌جویی در هزینه‌ها و دورنشدن از هدف‌گذاری‌های کلان باشگاه جذب می‌شود نمی‌توان اعتراضی به آن کرد. یک مربی خوب در این موقعیت‌ها باید توانایی و مهارت انتخاب بهترین شیوه در استفاده از بازیکنان را داشته باشد. البته همچنان معتقدم باشگاه ابتدا باید سرمربی را انتخاب و بعد از آن نفرات جدید را جذب کند؛ چراکه بازیکنان موجود در هر باشگاه حتی اگر از لحاظ فنی واجد ویژگی خاصی نباشند به دلیل جا افتادن در تیم، می‌‎توانند عملکردی به‌مراتب بهتر از بازیکنان جدید اما ناهماهنگ با خواست و شیوه بازی سرمربی ارائه کنند.

 

تا اینجا؛ دژان کولوشفسکی، آرتور ملو و وستون مک‌کنی به تیم اضافه شده‌اند. این نفرات را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

 

راستش تنها بازیکنی که از میان این سه نفر به خوبی می‌شناسم، کولوشفسکی است. او در پارما ثابت کرد که بازیکنی تمام‌عیار است؛ با این حال باید ببینیم در یووه نیز می‌تواند همان بازیکن عالی پارما باشد یا نه. پوشیدن لباس یووه مسئولیت و توجهات سنگینی بر دوش هر بازیکن تازه‌واردی می‌گذارد و فشارهایی متفاوت‌تر از سایر باشگاه‌ها با خود به همراه دارد. در مورد مک‌کنی باید صادقانه بگوم به هیچ عنوان او را نمی‌شناسم. تنها چیزی که با اطمینان در مورد او می‌توان گفت این است که جوان است و باید توانمندی‌ها و استعدادهایش کشف شود. در عین حال در مورد او تردیدهای فراوانی دارم؛ اینکه اگر واقعاً استعدادی منحصر به فرد بود، چرا باید شالکه حتی به‌فرض وجود تنگناهای مادی او را به باشگاهی دیگر بفروشد؟

 

و آرتو ملو؟

 

یوونتوس، یوونتوس است. ما نباید بازیکنانی را به خدمت بگیریم که تیم‌های سابق‌شان آنها را نمی‌خواهند. امیدوارم عملکرد او در زمین به من بقبولاند که در مورد او اشتباه می‌کنم.

 

یعنی معتقدید بهتر بود آرتور جذب نمی‌شد و پیانیچ در یووه می‌ماند؟

 

پیانیچ 30 ساله شده بود و به نظر می‌رسید چرخه حضورش در یووه به پایان رسیده بود. انتقال او به هر حال یک فرصت اقتصادی مهم برای باشگاه بود و جدایی‌اش از تیم اجتناب‌ناپذیر بود. با این حال اگر بخواهم صادق باشم باید اعتراف کنم که او یکی از بازیکنان مورد علاقه من بود. به یاد دارم در گزارشی که به السیو سکو (مدیر سابق یووه) در سال 2010 دادم از پیانیچ به عنوان یکی از استعدادهایی که یووه می‌تواند روی او سرمایه‌گذاری کند نام برده بودم.

 

چه جالب. به خاطر دارید در آن گزارش چه بازیکنان دیگری را به مدیریت باشگاه پیشنهاد داده بودید؟

 

میرالم پیانیچ، هوگو لوریس و ماکسیم گونالون که در المپیک لیون حضور داشتند و بسیار با استعداد بودند؛ داوید ده‌خه‌آ که برای اتلتیکو مادرید بازی می‌کرد و به شدت من را تحت‌تأثیر توانمندی‌هایش قرار داده بود؛ سرجیو آسنجو که در حال درخشش در تیم ملی زیر 21 ساله‌های اسپانیا و وایادولید بود و البته فدریکو فازیو در سویا.

 

واکنش باشگاه به لیست پیشنهادی شما چه بود؟

 

به پیشنهاداتم به دلایل مختلف توجهی نشد. تنها به یاد دارم به من مأموریت داده شد برای تماشای چند بازی از باستین شواینشتایگر و مذاکره با او به مونیخ بروم؛ هرچند به آنها گفتم که نمی‌توانند با بودجه‌ای که در اختیار دارند چنین بازیکنی را از چنگال بایرن بیرون بکشند.

 

و به عنوان سوال پایانی؛ نظرتان در مورد جذب لوئیس سوارز چیست؟

 

نمی‌فهمم چرا یوونتوس اصرار زیادی برای جذب بازیکنان بالای 30 سال دارد. در مورد سوارز همه دیده‌ایم که در دو فصل اخیر مصدومیت‌های طولانی مدت داشته و روند بهبودی‌اش نیز مسیری دشوار را طی کرده است. شاید وقتی برای خرید مسی که بیشتر از حیث بازاریابی فایده دارد اقدام می‌شود نباید از پیگیری و سماجت برای به خدمت گرفتن بازیکنان بالای 30 ساله چندان تعجب کرد. پیش از افتتاح مدرسه پیرمردها به آتالانتا نگاه کنید؛ آنها وقتی سایر باشگاه‌ها راه می‌رفتند، می‌دویدند! این تفاوت نگاه حاکم بر باشگاه موفقی مثل آتالانتا و سایر باشگاه‌های ایتالیا است. انگار فراموش کرده‌ایم بازیکنان جوان، دونده، پر تلاش و با انگیزه برای موفقیت به مراتب کارساز تر از ستاره‌های پا به سن گذاشته هستند.

 


«به اشتراک گذارید»
Google+ Twitter Facebook
حامد
حامد «خبرنگار»
ارتباط با نگارنده: